امروز ۲۳ فروردین ۹۷ هست. حالا بعد از مدتی طولانی، دارم دوباره توی وبلاگم مینویسم. نمیدونم چی بنویسم و چی بگم و از کجا بگم. ولی امروز یه متن خیلی تاثیرگذار از حضرت آقا منتشر شده بود که یه کلیدواژهی مهم داشت به نام «تدریج».
«تدریج! یکی از بلاهای ما تدریج است، یعنی بهتدریج دچار یک حالتی میشویم [اما] نمیفهمیم، پیری خودمان را نمیفهمیم؛ تدریجی است. کسی را که شما بیست سال است، بیستوپنج سال است ندیدهاید، حالا میبینید، پیری او را میفهمید، اما پیری خودتان را که تدریجی است و پیری آن دوست همراهتان را که دائم با هم هستید، نمیفهمید، حس نمیکنید، چون تدریجی است. ما سقوط خودمان، عقبگرد خودمان را که تدریجی است، درست نمیفهمیم، خیلی باید دقت کنیم.»
من باید اعتراف کنم که سقوط خودم رو نفهمیدهام. باید اعتراف کنم که مدت زیادی هست که توی یه «خواب عمیق» به سر میبردم. من به همون آفتهایی که زمانی از اونها نهی میکردم دچار شدم. تغییرات دور و برم رو ندیدم: بزرگتر شدن کودکان، پیر شدن جوانان و مرگ نزدیکانم رو نفهمیدم. اونقدر مشغول به خودم بودم که دوستانم رو که خاطرات خوبی باهاشون داشتم رو فراموش کردم.
امروز مطالب وبلاگ رو یه بار دیگه خوندم. باور نمیکنم که یه روزی اینارو من نوشته بودم! یادم نمیاد که من کی بودم و چه فکرهایی داشتم! نظرات دوستان رو خوندم و متاسفم که به اونها پاسخی ندادهام ولی الان هم دیگه نمیتونم پاسخی بدم. یعنی پاسخی ندارم که بهشون بدم جز سکوت.
این وبلاگ زندگی گذشتهی من هست و احتمالا این پست، «پایانی» باشه بر همهی «شروع»هایی که قصد داشتم یه روزی داشته باشم...
- ۰ نظر
- ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۵۰